۱۳۹۲ مرداد ۳, پنجشنبه

مصاحبه با رحیمی زندانی در گوهردشت

صفبندی های مبارزه طبقاتی در زندان گوهر دشت نیز شفافتر می شود .
بسیاری از مسافران قطار اعتراضات زندان گوهر دشت پیاده شده و در کنار ماموران و مقابل اعتراضات جای گرفتند.
طی حدود دو ماه اخیر اخبار نگران کننده ای از زندان گوهر دشت در یافت می کردم ، برای اینکه مبادا دچار اشتباه شده و باعث افزایش تنش ها شوم، از پخش اخبار فوق خود داری کردم، با این فکرکه انسانها بدلیل محدودیت محیطی و مدت طولانی زندگی باهم دچار تنش و کدورت میشوند، می توانیم با دامن نزدن به اختلافات باعث پایان تنش ها شویم.
اما پس از کشته شدن افشین اسانلو موضوع نگران کننده و عمیق تر خود را نشان داد، فکر کردم موضوع فرا تر از اختلافات فردی و احساسات شخصی افراد است، یعنی موضوع کاملا" ربط به صف بندی طبقاتی  دارد که به دلیل عدم مشغله زندانیان و این که همگی سیاسی هستند و دارای عقاید و گرایشات مختلف می باشند، صف بندی طبقاتی بسیار بارز تر از بیرون خود را نشان می دهد،بنا براین برای تست نظریه  خود و کشف حقایق در حوزه زندگی زندانیان، تصمیم گرفتم با یکی از دوستان زندانی خود که در گوهر دشت کرج است گفتگوی داشته باشم ، بعد از انجام گفتگو موضوع از حدس و گمان و احساس عبور کرده به واقعیات تکیه کرد ، به همین دلیل قبل از آوردن متن مصاحبه لازم به مقدمه ای استوار بر پایه  جواب ها می دانم.
امید وارم نیروهای واقعی کارگری در چنین موقعیت تاریخی بدانند چگونه از این مرحله حساس باید عبور کرد و همچنین بتوانند در این راه از تمامی امکانات خود استفاده نمایند، همچنین امید است شاهرخ زمانی پس از این نیز بتواند ضمن حفظ استقلال طبقاتی، مبارزه خود را پیش برده، راه عبور از مشکلات فعلی را پیدا کند. مرگ افشین یک زنگ خطر جدید و بزرگی بود. مرگ افشین باعث شد رسانه ها ، نهاد ها و فعالین جنبش های مختلف اجتماعی نسبت به وضعیت زندانیان حساس تر شوند، اما حساسیت فوق دارای دو زاویه مثبت و منفی است،از یک طرف کارگران پیشرو و نیروهای مدافع راستین کارگران و انقلابیون ضمن افزایش فعالیت خود در جهت حمایت از کارگران زندانی، به علت عدم توانایی و پراکندگی خود باعث نگرانی می شوند، زاویه دیگر عملکرد و حساسیت نیروهای ماهیتا" ضد کارگری و در شکل مدافع کارگران  است، پس از مرگ افشین به سمت حمایت های بیشتری از کارگران حرکت کردند، از این نیروها می توان از طیف های گسترده لیبرال ها و سبز ها و سوسیال دمکرات های حاضر در داخل و بیرون از کشور همچنین طیف نیرو های ارتجاع شکست خورده (سلطلنت طلبان) و نیروهای امپریالیستی مانند VOA، BBC و... نامبرد که همگی به میزان فعالیت خود برای حمایت از کارگران افزوده اند، در نگاه اول این بسیار خوب و شادی آفرین است، اما وقتی در این مورد دقت کنیم، می توانیم، در حین شنیدن قسم حضرت عباس آنها، دم خروس را نیز ببینیم برای افشای این مدافعین دروغین باید با دقت بسیار بالا موضوعات را تجزیه  و تحلیل کنیم لنین در مورد این افراد می گوید : " مچ مجرم را باید در حین ارتکاب جرم گرفت" دقت به وضعیت جدید زندانیان بخصوص میان خود زندانیان موضوع را روشن تر می کند.چندین روز قبل از مرگ افشین به دست ماموران ،شرایط در داخل زندانها از نظر برخورد طیف و گرایشات مختلف زندانیان باهم تفاوت بارزی داشت، البته هم اکنون نیز ادامه دارد، از این شرایط و وضعیت ایجاد شده ماموران سود بهینه ای برای خود می برند، و صد البته خود شان به صورت سیستماتیک در ایجاد و تداوم و گسترش آن دخالت عمیقی دارند، درک این موضوع دقیقا"به میزان درک و تحلیل شفافتر از صف بندیهای طبقاتی ربط دارد که در جامعه در حال تکوین است، البته این روند تکوین در زندان ها بسیار روشن تر دیده می شود، هنوز نیروهای جای گرفته در صفوف سرمایه داری و خرده بورژوازی برخورد های خود را با کارگران بخصوص کارگران پیشرو با بهانه های مختلف گاها" منطقی توجیه می کنند، با چنین توجیهاتی باعث افزایش تاثیرات دشمنی و فشار بر کارگران انقلابی در زندانها می گردند و غیر مستقیم  از موارد دشمنی عیله این کارگران حمایت می کنند.
حال به مصاحبه با آقای رحیمی در زندان گوهر دشت توجه کنید
فریده :سلام آقای رحیمی حالت چطوره ؟
رحیمی : ممنون می گذره
فریده : من دو ماه است که هر روز اخبار نگران کننده از زندان می شنوم، بخصوص در رابطه با شاهرخ زمانی نگران هستیم، در زندان چه اتفاقاتی رخ می دهد ؟
رحیمی : اینجا زندونه، اتفاقات زیادی رخ می ده نمی دونم منظور شما چیه.
فریده : نزدیک دو ماه است از شاهرخ زمانی خبر موثق و مستقیمی نداریم ، چرا ارتباط شاهرخ ناگهان قطع شده است ؟
رحیمی : شاهرخ از طرف نهاد های مربوط بزندان بطور دائمی تحت فشار و اذیت آزار بوده و می دانید که او را چقدر  از این بند به آن بند و از زندانی به زندان دیگر تبعید کردند، اما چون زندانیان دیگر با او همکاری می کردند، می توانست اثرات فشار های دولتی را کمتر کند، اما حالا از طرف طیف های مختلف زندانیان سیاسی هم مورد تحریم واقع شده است .
فریده : تحریم؟یعنی چه؟ آیا این تحریم در جهت و هماهنگ با اهداف و خواست ماموران و نهاد های دولتی صورت گرفته است؟
رحیمی : در مورد هم جهت بودن البته که شکی نیست، تمامی این تحریم ها به سود حاکمیت است، اما در مورد اینکه آیا هماهنگی با ماموران شده است یا خیر نمی دانم، فقط می توانم بگویم که برخی از جاسوسان که قبلا" افشاء شدند بطور مستقیم تحت کنترل ماموران این تحریم ها و دیگر کار های علیه شاهرخ را پیش می برند ولی در مورد بقیه دلیلی ندارم .
فریده : از موضوع جاسوان شناخته شده و همکاران پلیس شناخته نشده که در این تحریم ها دست دارند، بگذریم، اما سوال اینکه چرا زندانیانی که هیچ وابستگی به دولت یا ماموران ندارند و حاضر به همکاری با آنها نیستند در چنین تحریم های که کاملا" هم جهت با اهداف و خواست ماموران است شرکت کردند ؟
رحیمی : جواب این سوال را آنها باید بگویند، اما آنچه من تا به این روز ازآنها به عنوان جواب شنیدم هیچ کدام قانع کننده نیست، که بتوان همکاری حداقل غیر مستقیم انها با ماموران رژیم جمهوری اسلامی را قابل قبول دانست، به نظر من انها هر چه دلیل می آورند بهانه ای بیش نیست مگر اینکه خودشان دلایل واقعی خود اعلام کنند.
فریده : آیا می توانی برخی از آن دلایلی که به نظر تو به عنوان بهانه اعلام می کنند مثال بزنی ؟
رحیمی : بهانه ها از زاویه های مختلف هستند، برخی به مسائل فردی و شخصی بر می گردد، مانند اینکه شاهرخ بسیار رک و شفاف حرف می زند و برای این افراد هضمش بسیار سخت است. مثلا" می گوید شما همچنان در جهت سود سرمایه داری دم تکان می دهید و در دوره خاتمی و رفسنجانی هر چه قانون بود علیه کارگران تصویب کردید، و به عنوان سگ سرمایه داری حتی در زندان هم علیه طبقه کارگر دشمنی می کنید، این نیروها اصل بحث را از موضوع حذف کرده کلمه سگ و دم تکان دادن را بهانه ای برای تحریم او قرار می دهند. نوع دیگر بهانه ها به این بر می گردد که این تحریم کنندگان می گویند شاهرخ به همه چیز اعتراض می کند از اب خوردن گرفته تا زندانی بودن و از انجام وظیفه ماموران گرفته تا وجود خود زندان ایراد می گیرد، و می خواهد همه همراه او دست به اعتراض بزنند، ما دیگر از همه چیز خسته شدیم، اگر کسی هم همکاری نکند، ولش نمی کند، اینها نیز گسترده و بی وقفه بودن اعتراضات را ناممکن می دانند و برای عدم فعال بودن خود بهانه می آورند. سری سوم بهانه ها به بحث های تئوریک بر می گردد در واقع به نظر من اصل اختلافات اینجا است، شاهرخ اعتقاد دارد تمامی اصول تئوریک انها دشمنی با طبقه کارگر است، هرچه مبارزه شفافتر شود، آنها در مقابل طبقه کارگر صفبندی شفافتری خواهند کشید، تنها راه پیروزی این است که تمامی این گروه ها و افراد، رهبری سازمانی طبقه کارگر را بپذیرند، در غیر این صورت سرمایه داری شکست نخواهد خورد، او مثال های بسیار خوبی هم می زند مثلا" می گوید، سبز ها برای نجات از دست جمهوری اسلامی که بخشی از سرمایه داری جهانی است، دست به دامن کل سرمایه داری می شوند، و می خواهند از داخل عمامه که خودش توسط سرمایه داری جهانی از داخل تاج بیرون آورده شده است، کروات آبی پر ستاره بیرون بیاورند، یا برخی از شما که باقی مانده افرادی هستید که برای به ثمر رساندن انقلاب، مستشار آمریکایی را اعدام انقلابی کردند، حالا می خواهید با حمایت همان امریکا که در افغانستان ، عراق ، لیبی و... "انقلاب" به ثمر رسانده است،  "انقلاب" دمکراتیک انجام بدهید، و آنها در مقابل چنین بحثی بهانه می اورند که شاهرخ می خواهد ما رهبری اون را در زندان قبول کنیم در اینجا نیز اصل بحث ها به کناری نهاده می شود.
فریده : خود شاهرخ در مقابل این تحریم ها چه عکس العملی دارد ؟
رحیمی : او بسیار قوی و با روحیه است، می گوید، اگر این گرایشات غیر از این عمل می کردند، باید به اصول انقلابی کارگران شک می کردیم، این مبارزه طبقاتی است و آنها به نیاز طبقاتی خودشان جواب می دهند، هر چند برخی از انها عضو طبقه سرمایه داری نیستند،وبه طبقات پایین حتی کارگران تعلق دارند ولی متاسفانه در درون تشکیلات های  انحرافی دچار انحراف از طبقه خود شده اند، و مشکل ما با انها این نیست که چرا به نیاز طبقاتی خود عمل می کنند، بلکه این است که انها برای بدست آوردن خواست طبقاتی خود کارگران را فریب می دهند، خود را طرفدار کارگران نشان می دهند، در چنین موقعیتی وظیفه کارگران و انقلابیون این است که موضوع را برای طبقه کارگر واضح و شفاف توضیح دهند.
فریده : این اختلافاتی که شما گفتید، یا از شاهرخ مثال آوردید، مربوط به یک یا دو ماه اخیر نیست، اما نرسیدن اخبار یا قطع ارتباط شاهرخ که شما از آن به عنوان تحریم اسم می برید، طی دو ماه اخیر شروع شده است، این را چگونه توضیح می دهید؟
رحیمی : این اختلافات درسته از قبل بوده ولی بیان نمی شد و حتی تا حدودی تحمل می شده است، اما از مراسم بزرگ داشت عزت الله سحابی و هدی صابر و بعد از آن در مورد انتخابات شروع به شفافتر شدن کرد، دیگر گرایشات مختلف توان تحمل بیشتر از این را نداشتند و مجبور شدند، برخورد های علنی بر مبنای اعتقادات و منافع طبقاتی شان نشان دهند،
فریده : لطفا" بیشتر توضیح بده ؟
رحیمی : برای مراسم بزرگداشت هدی صابر و سحابی اصلاح طلبان و تا حدودی ،دیگر زندانیان و حتی خود شاهرخ هم به صورت جانبی همکاریهای در برنامه ریزی داشتند، قرار شده بود، زمانی هم مقاله ای در گرامی داشت شهدا ی طی تاریخ مبارزات ایران نوشته و قرائت کند، حدود نیم ساعت مانده بود به شروع بر گزاری مراسم به او اعلام کردند که زمان کم داریم شما نمی توانید مقاله بخوانید، بعد از این اعلام شاهرخ زمانی و خالد حردانی در مراسم به عنوان اعتراض شرکت نکردند،
فریده : چرا به شاهرخ اجازه قرائت مقاله را ندادند ،راستی کمبود زمان داشتند؟
رحیمی : فکر نمی کنم زمان کم بود ، اون هم توی زندان، کمبود زمان بی معنی است، توی زندان هر چقدر که بخواهی زمان داریم، برای همین هم حتی خود شان هم از این حرف خنده شان گرفته بود.
فریده : پس چرا وقت ندادند ؟
رحیمی : من دقیق نمی دانم، تصمیم گیرنده ها که از لیدر های اصلاح طلب درون نظام و از حاکمیت رانده شده ها هستند، در این رابطه حرفی نمی زنند، ولی غیر مستقیم و حاشیه ای شنیدیم که بخش های  از متن  مقاله زمانی قبل از بر  گزاری مراسم به گوش برگزار کنندگان رسیده بود، به انها خوش نیامده بود و نمی خواستند چنین مقاله در مراسم خوانده شود، اون هم در مراسمی که برای سحابی که در بدو تشکیل جمهوری اسلامی خودش و اطرافیانش شریک بودند خوانده شدنش برای اصلاح طلبان درون نظام گران تمام می شد.
فریده : می دانی در مقاله چه چیز های نوشته شده بود؟
رحیمی : یک روز بعد از مراسم زمانی مقاله را برای برخی از زندانیان خوند من هم بودم
فریده : می تونی بگی چه چیز های نوشته شده بود ؟
رحیمی : تقریبا" از صد سال گذشته تا حالا به صورت چکیده در مورد شهدای انقلابی بخصوص شهدای کارگری و سازمانهای انقلابی و تقریبا" و اضمحلال آنها در حال حاضر نوشته شده بود، و به نظر من کاملا" بی طرفانه بود.
در مقاله از زمان های که سحابی و یارانش در دولت جمهوری اسلامی بودند و تعداد زیادی در همان دوره دستگیر و کشته شده یا زندانی شده بودن با نام وتاریخ نوشته بود که برای دوستان سحابی بسیار افشا کننده بود همچنین از جنایات جمهوری اسلامی در مورد شهدای کارگری و انقلابیون که همین اصلاح طلبان در انها شریک جرم هستند نام برده بود که برای آنها خوش آیند نبود همچنین از شهدای مجاهدین نوشته شده بود که چگونه با همکاری همین اصلاح طلبان به شهادت رسیدند، با نام و تاریخ تنظیم شده بود و این برای زندانیان مجاهد که جدیدا" سلطه اصلاح طلبان را پذیرفته اند، باعث می شد بی هویت شدنشان بر ملا شود، در نتیجه آنها نیز می خواستند این مقاله حذف شود، همچنین در نتیجه گیری موضوع را بر پایه مبارزه طبقاتی بین کارگر و سرمایه داری پیش برده بود، من فکر می کنم برای هیچ کدام از بر گزار کنندگان که کاملا" مچ شان باز می شد، قابل هضم نبود، برای همین اجازه خواندن مقاله داده نشد، حتی بعد از اینکه مقاله را برای ما خواند یکی از دوستان گفت بهتر بود، بر خی قسمت ها را به صورتی حذف می کردی تا بقیه بتوانند قبول کنند.
فریده : آیا شاهرخ قبول کرد که بهتر بود بر خی از قسمتها را نمی نوشت ؟
رحیمی : نه .
فریده : چرا و چه دلیلی آورد ؟
رحیمی : از ما پرسید، به نظر شما کدام بخش از شهدا را حذف می کردم، برای اینکه احمد زید آبادی و اطرافیانش ناراحت نشوند باید همه ی شهدای کارگری و چپ در دوره جمهوری اسلامی را حذف می کردم چون دوستان نزدیک و دور ایشان در این جنایات شریک بودند ، برای بر قرار ماندن دوستی و پیمان مجاهدین با احمد زید آبادی و دوستانش، باید شهدای مجاهدین را حذف می کردم، برای اینکه ملی مذهبی ها و ملی گرایان ناراحت نشوند، باید جنایات دوران بازرگان، بنی صدر و دوستانش را حذف می کردم، بنا براین باید از شهدای بعد از 57 هیچ حرفی نمی زدم.
خوب این دقیقا" همان چیزی است که جمهوری اسلامی می خواهد، می بینید چگونه این سه نیرو حداقل در مورد موضوع شهدا با جمهوری اسلامی نقطه به نقطه منطبق هستند، هنوز ادامه دارد برای اینکه سلطنت طلبان ناراحت نشوند شهدای دوره پهلوی را هم باید حذف می کردم، مجموعه این حذف ها یعنی کل تاریخ مبارزات طبقاتی کارگر و انقلابیون کارگری را باید حذف می کردم، آیا چنین سانسوری برای شما قابل قبول است؟ این جاست که معلوم می شود دشمنان طبقه کارگر کیانند و اینجاست که استقلال طبقاتی کارگران مشخص می شود، از چه مسیری باید عبور کند.
تا آن زمانی که کارگران پشت سر این نیروها سینه بزنند، اینها نیروها خود را مدافع کارگران جا می زنند، مثلا" اجازه می دهند من، کارگر از تسهیلاتشان استفاده کنم، یعنی کارگران را لب چشمه تشنه برده ، تشنه بر می گردانند، اما به محض اینکه کارگران بخواهند، بطور مستقل خواسته ها و مطالبات خود را بیان کنند، باز دقیقا" مثل من، بدون حذف هیچ قسمتی از تاریخ مبارزاتی سخن گفتم، و مرا حذف کردند، بعدش برای تنبیه و ادب کردن من، کارگر تحریم شدم، اگر من بپذیرم برای استفاده از تسهیلات این دشمنان طبقه کارگر واقعیت ها را سانسور کنم، دیگر خودم نیستم، هویت کارگری و انقلابی خود را از دست می دهم، و به دنبالچه ضد انقلاب تبدیل می شوم، یکی از دوستان گفت : ما که تسهیلاتی نداریم، اگر بر خی از شروط این ها را قبول نکنیم، هیچ روزنه ی برای رساندن حرف خود نخواهیم داشت، شاهرخ گفت این درست است اما نمی تواند، دلیل بر این باشد، که من وظیفه تاریخی خود را انجام ندهم، و برای رساندن صدای ناقص خود هویت طبقاتی خود را زیر پا بگذارم، بلکه این باید باعث شرم نیروهای چپ و انقلابی باشد، که نمی توانند یک نیروی متمرکزی برای چنین مواقعی داشته باشند، مثلا" من در مرکز خطر جان خود را کف دست گرفتم و حاضر نیستم استقلال طبقاتی خود را در مقابل  تسهیلات نیروهای غیر کارگری از دست بدهم، متاسفانه از طرف نیرو های چپ بیرون از زندان نیز ساپورت نمی شوم، قصد من این نیست که سکوت کنم تا بعد از 9 سال از زندان آزاد شوم، از صفر شروع کنم، در اصل معلوم نیست که جمهوری اسلامی اجازه بدهد، بعد از 9 سال آزاد شوم،در این گونه موارد هیچ اعتمادی به حکومت نیست، بنا براین من همین جا مبارزات خود را به عنوان وظیفه طبقاتی انجام می دهم، و این در تاریخ خواهد ماند، در قبال فعالیت من بقیه نیروهای کارگری نیز مسئولیت دارند، که آن نیز در تاریخ ثبت خواهد شد،کار دیگری فعلا" از دست من بر نمی آید، در این رابطه خیلی حرف زد، ولی تقریبا" چکیده حرفاش این ها بود،
فریده : آیا دلایلی آورد که نیروهای چپ بیرون از زندان او را ساپورت نمی کنند ؟
رحیمی : به نظرم اطلاعات اون از بیرون و بر خورد نیرو های مختلف چپ با شاهرخ و با کسانی که از شاهرخ دفاع می کنند، خیلی بیشتر از من و شما است، در این رابطه حداقل آن زمان هر روز خبر های زیادی بدست می آورد، و در مورد کمک ها و حمایت های نیروهای چپ و کارگری گزارشات دقیقی به دستش می رسید .
حتی اعتقاد دارد، نیروهای که در داخل زندان او را تحریم کردند، از بیرون و تشکیلاتشان خط می گیرند، یعنی او می داند، چه مواردی و صحبت های بین دوستانش در بیرون با افراد این نیروها رد و بدل شده است، و گفته های دیگر نیروها کلمه به کلمه به شاهرخ رسانده می شوند.
تحریم کنندگان از این بسیار ناراحت هستند، که باتوجه تحریم آنها علیه شاهرخ از افکار و اندیشه تشکیلات های آنها و دشمنی شان با کارگران و دوستان شاهرخ خیلی زود خبر دار می شود، به صورت خاص در مورد عدم حمایت چپ ها چیزی نگفته است همیشه با افسوس می گوید، در آینده آنها به خاطر عدم فعالیت گسترده و متحدانه  خود که با توجیهات سکتاریستی یقه خود را در مقابل در خواست های مکرر و واضح آزاد می کنند دچار شرمندگی خواهند شد.
شاهرخ می خواهد، همه بدون سانسور اجازه گفتن حرف خود را داشته باشند، و کسی یا تشکیلاتی همکاری و ارایه تسهیلات را در موارد مشترک منوط به تابعیت بقیه از آنها نکنند.
فریده :به نظر شما این مشکل چه زمانی می تواند، بین شاهرخ و بقیه زندانیان حل شود ؟
رحیمی : هیچ وقت
فریده :چرا ؟ و اگر حل نشود چه نتایجی می تواند به بار آورد؟
رحیمی : فکر می کنم شاهرخ هیچ وقت از اصول خودش نخواهد گذشت، و طرف های مقابل هم با دقت و برنامه ریزی او را هر روز بیشتر تحت فشار قرار می دهند، حتی برخی از انها برای بیشتر کردن فشار با ماموران همکاری می کنند سه نفر جاسوس از زندانیان است که به طور شبانه روزی شاهرخ را تحت نظر و مراقبت دارند مثلا" وقتی شاهرخ توالت می رود، یکی از جاسوس ها پشت در فالگوش می ایستد،تا اگر شاهرخ حرفی زد بشنود،و دیگر تحریم کنندگان جاسوس ها را مستقیم و غیر مستقیم حمایت می کنند، قبلا" این جاسوس ها از ترس بقیه زندانیان نمی توانستند، علنی و گسترده جاسوسی کنند ولی حالا با پشت گرمی حمایت های آنها بطور واضح و افتخار آمیز جاسوسی می کنند، ماموران نیز از این همکاری نا نوشته بسیار راضی هستند.
فریده : فکر می کنی ماموران در وضعیت پیش امده دست داشتند ؟
رحیمی : نمی دانم ، ولی شاهرخ خودش اعتقاد دارد، یکی از پایه های برنامه ریزی در مورد جاسوس ها و از طریق انها به صورت غیر مستقیم با بقیه مسئولین زندان هستند، حتی اگر در برنامه ریزی به ضورت مشترک دخالت نداشته باشند، اما از نتیجه آن خیلی راضی بوده و دائما" ان را دامن می زنند.
فریده : آیا تمامی زندانیان در مقابل شاهرخ صف کشیده و او را تحریم کردند، و یا خواهان تحریم او هستند؟
رحیمی : نه
فریده : لطفا" توضیح بده چه گونه تقسیم شدند ؟
رحیمی : تعدادی هر چند کم با شاهرخ موافق هستند ولی آنها نیز مانند خود شاهرخ از نظر مالی بسیار در فشار هستند، حتی برخی از انها توسط شاهرخ ساپورت مالی  هر چند اندک می شوند،و بیشتر زندانیان بی طرف هستند، داخل چنین مسائل سیاسی و مباحثه نمی شوند ،اما بیشتر همین ها هم اعلام می کنند حق با زمانی است ، برخی از زندانیان از ترس شان به شاهرخ نزدیک نمی شوند، وانمود می کنند، در طرف مقابل قرار دارند، یعنی مخالفتشان با ادامه اعتراضات شاهرخ یا همراهی با آن اعتراضات به خاطر ترس شان است، اما تعداد 15 الی 20 نفری هستند، سازمان یافته دشمنی و مخالفت می کنند، آنها از لیدر های اصلاح طلبان، مجاهدین ، سبزها و سلطنت طلبان هستند.
فریده : آیا می تونی مثال های بزنی ؟
رحیمی : مثال های زیادی است ولی از یکی دو مورد من خیلی خوشم امده در ذهنم مانده است. (او به آنها می گوید گربه روی چهار دست و پا پایین می آید )مثلا" بعد از انتخابات طرف های مقابل شاهرخ را مسخره می کردند، می گفتند تحریم کنندها ی انتخابات رو نگاه کنید لب و لوچه شان آویزونه، در مقابل شاهرخ می گفت بد بختی ما ملت ایران اینکه شما سیاسیون ما هستید و این انتصابات مهندسی شده را به عنوان انتخابات آزاد به مردم تحمیل می کنید، او می گوید، بد بخت های فریب خورده شما آلت دست شدید و حالا با فریب توده ها می خواهید فریب خوردن خودتان را پنهان کنید، درسته که مثل سال 1388 آرا و صندوق ها عوض نشد، ولی در مرحله گزینش توسط شورای نگهبان مهندسی انتخابات به خوبی و خوشی انجام و تمام شده بود، دیگر نیازی به دست کاری نتایج آرا نبود و جمهوری اسلامی شما ها و حتی بی بی سی را در داخل یک نمایش بازی داد، شاید بی بی سی پول هنگفتی برای تبلیغ انتخابات از نظام دریافت کرده بود، اما شما فقط بازی داده شدید، گزینش طوری انجام شده بود،که غیر از حسن کلید ساز هیچ کس دیگری نمی توانست، از صندوق بیرون بیاید، و این دقیقا" خواست خود نظام بود، مانند این است که گربه را هر چطور بالا پرت کنید،روی چهار دست و پا پایین می آید، از مهندسی و گزینش شورای نگهبان قبل از انتخابات نتیجه ای غیر از این نمی شد انتظار داشت،
اتفاقا" خود من از شاهرخ پرسیدم چرا نمی توانست؟ مثلا" برای اینکه جلیلی یا قالی باف انتخاب شود می توانستندف باز هم حرکت 88 را انجام دهند، او گفت درسته می توانستند انجام دهند، ولی این بار نمی خواستند انجام بدهند، طبق گفته لنین که در مورد شرایط انقلابی می گوید ما می توانیم در مورد ادامه جمهوری اسلامی این طور بگوییم که دنیا دیگر نمی توانست جمهوری اسلامی را به شکل ادامه احمدی نژادی تحمل کند و خود جمهوری اسلامی هم نمی توانست به شکل احمدی نژادی با بقیه دنیا کار کند، و کنار بیاید، بنا براین باید برای جلو گیری از نابودی و ایجاد امکان ادامه و همکاری شکل عوض می کرد، و به دنیا نشان می داد که می تواند انتخاباتی بدون دست کاری مثل خود آنها انجام بدهد، و حتی مهندسی حود را مانند خود آنها پنهان انجام دهد و آب از اب تکان نخورد، و برای این کار دنیا و مردم چشم دوخته بودند، که جمهوری اسلامی در رای گیری تخلف ، تر دستی یا شعبده بازی  کند و مچش را بگیرند، ولی او کار اصلی خود را در گزینش انجام داد، و رای گیری را کاملا" رها گذاشت و هر دو طرف راضی شدند، اما در گزینش رفسجانی را که شاید می توانست برای جناح حاکم مشکل ایجاد کند حذف کرد، و فرد ستون پنجمی خود در درون اصلاح طلبان را که اندک اعتباری در غرب دارد، وارد بازی کرد، برای اینکه او برنده واقعی انتخابات شود دومین قسمت نقشه گزینش این بود که در مقابل آرای اصلاح طلبان آرای اصول گرایان را تکه تکه کند، و برای همین مثلا" دو نفر اصلاح طلب را در مقابل 6 نفر اصول گرا قرار داد، و چون خود اصول گرایان از نقشه خبر داشتند، و نقشه را قبول داشتند، بنا براین حسن روحانی همان گربه ی بود که تنها روی چهار دست و پا می توانست پایین بیاید، یعنی فقط اون ممکن بود از صندوق بیرون بیاید، تا دوباره تنش ها را در مقابل غرب کمتر کند یعنی نقش خاتمی را بازی کند، نظام دیگر نمی توانست ریسکی مانند خاتمی یا رفسنجانی را قبول کند ناچار  حسن کلید ساز که روسری بنفش را هم بخشی از سمبل خود قرار داده است را مهندسی کرد، پس نظام در 92 به جای آوردن مردم به میدان جهت داغ کردن تنور انتخابات با کامل کردن مهندسی در مرحله گزینش، آرای اصول گرایان را در مقابل آرای اصلاح طلبان تقسیم کرد، این برای اصلاح طلبان و حتی ... بسیار گران تمام می شود، چون اکثریت زندانیان این تحلیل را قبول دارند.
شاهرخ در مقابل مجاهدین می گوید، من به شما چی می تونم بگم، طبق نوشته مسعود،خامنه ای و رفسنجانی از طرفداران مجاهدین هستند، که اکنون در حکومت قرار دارند، من و شما را به زندان انداختن و مسعود هم از خامنه ای خواهش کرده که با رفسنجانی شراکتش را به هم نزند، اما خامنه ای حرف رهبری را نمی پذیرد، از این رو منو شما باید اینجا تحت حکومت طرفداران مجاهدین  بپوسیم.
من نمی دانم نوشته رجوی را از کجا بدست آورده بود که کلمه به کلمه اش را می دانست، با آنها هم بحث های اصولی بسیار زیادی دارد، که انها توانایی جواب دادن ندارند و در مقابل بحث، رنگشان کبود می شود، و دندون غروچه می روند.
فریده : بر گردم به مقاله آیا می توانی از شاهرخ بخواهی مقاله فوق را به بیرون بفرستد ؟
رحیمی : دیگه ممکن نیست ، چون قبلا" گفته که برای یکی از دوستاش فرستاده بود و اون مقاله را از دست داده است، دوستش بعد از چند روز خواسته بود، که مقاله را مجددا" برای او بفرستد، که شاهرخ کلی فحش بهش داده بود، و گفته بود که ما نوشته های خود را بعد از یک یا دو روز نابود می کنیم، چون امکان بایگانی در زندان را نداریم، و حتی گفته بود، من برای نوشتن ان بیش از یک ماه از دهها نفر دوست اطلاعات جمع کرده بودم، که دیگر برایم ممکن نیست.
فریده : دوستی به من خبر دادکه روز پنجشبه 27/ 4/1392 در سالن 12 در گیری پیش امده است ، ما جرا از چه قرار بود؟
رحیمی : بله پریروز بود، یک پاسدار بند به نام حسن کرد نوبت نگهبانی داشت هر وقت اون پاسدار بند باشد، در مورد هوا خوری حداقل نیم ساعت دیرتر در را باز می کند، کل هواخوری سالن 12 دو ساعت است، حسن کرد هم پنجشبه حدود 40 دقیقه دیر تر در را باز کرد، شاهرخ اعتراض کرد و گفت از 12 ساعت هواخوری رئیس زندان ده ساعت کم کرده و از دو ساعت هم تو هر دفعه نیم ساعت کسر می کنی، حسن کرد، گفت تو زیادی حرف نزن و ... نکن، شاهرخ گفت خودت ... می کنی ، نگهبان گفت این همه ادم اعتراض نمی کنند، تو چه کاره ای هر روز هر روز اعتراض می کنی ،شاهرخ گفت همه باید اعتراض کنند، ولی اگر کسی حقش را نخواهد دلیل نیست که من هم نخواهم، از اصلاح طلبان یکی گفت حسن اقا راست می گه، حالا کاری داشته کمی دیر اومده، آیه قران که غلط نشده ، تو هم خود تو مسخره کردی،به همه چیز اعتراض می کنی، حسن اقا یه نگهبانه کاری نمی تونه بکنه ،شاهرخ گفت نه آقای عزیز حسن آقا همیشه نیم ساعت دیر باز می کند، این دفعه 40 دقیقه تاخیر داشته و تو می خوای من خودمو به غفلت بزنم، اگر شما نسبت به تاخیر اعتراض ندارید، می تونی اعتراض نکنی، ولی حق نداری برای سرکوب اعتراض دیگران به حمایت از نگهبان در آیی ، یکی دیگر گفت نیم ساعت هواخوری ارزش اعتراض ندارد، زمانی گفت بله از 12 ساعت به دو ساعت تقلیل دادند، از دو ساعت نیم ساعت کسر می کنند ، سویای حیوانی می خورانند، تلفن نمی دهند ، ملاقات حضوری نمی دهند، بهداشت عمومی و خصوصی نداریم ، پزشک و دارو نداریم، آموزش ، سالن ورزشی و ... نداریم، شاید هر کدام از این ها به تنهایی ارزش اعتراض نداشته باشد، ولی وقتی همه را باهم نگاه کنیم می بینیم، که ما را حیوان حساب می کنند، آیا شما باز هم اعتراض ندارید؟ اگر کسی برای نیم ساعت هواخوری اعتراض نکند، برای چیز های دیگر نیز اعتراض نمی کند، آنها غر غر کنان پراکنده  شدند .
فریده : آیا زندانیان بهایی نیز با اعتراض کردن مخالفت می کنند ؟
رحیمی : به نظرم انها بیشتر به فکر تهیه خوراک خوب هستند، بیشتر شان هم وضع مالیشان خوب است، طبق گفته خودشان آنها سیاسی نیستند، کاری به سیاست ندارند، برای اینکه آرامش شان به هم نخورد از شاهرخ دوری می کنند، شاهرخ هم کاری به آنها ندارد، در گذشته هم از تسهیلات انها استفاده نمی کرد.
فریده : می تونی هر خبری در این رابطه شد به من اطلاع بدهی ؟
رحیمی  : اگر توانستم باشه.
فریده : از این که به سوالات جواب دادی ممنونم و امید وارم هرچه زودتر آزاد بشی.
رحیمی : خواهش می کنم و ممنونم .




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر